بشر امروز عموماً زیاد میداند. علم، عمومی شده و اطلاعات در سطح گستردهای در دسترس است. اما پرسش اینجاست که در مقابل این همه دانسته، انسان چه چیزهایی را نمیداند؟ البته پرسش اساسیتری وجود دارد؛ این دانستهها چه مقدار نجاتبخش هستند؟ یک کودک و نوجوان استراتژیست باید از تفکر استراتژیک بهرهمند باشد. علم محصول تفکر است و از سوی دیگر، تفکر بر اساس علم صورت میگیرد. بنابراین تدقیق علم و باورهای علمی برای یک استراتژیست ضروری است. رویکرد علممدار در صدد این است تا کیفیات باورها، افکار، علوم و دانستههای یک استراتژیست را منظم و پالایش کند.
استراتژی، دانش تصمیمسازی است. ساخت تصمیم بر اساس باورهای فرد انجام میشود. برای یک استراتژیست باید مشخص باشد که باورهای او از چه منابعی نشئت گرفته و در چه سطحی از کیفیت و اعتقاد هستند. آیا علمی که بر پایهی آن تصمیمسازی میکند نجاتبخش است؟ باورهای او بر چه اساسی شکل گرفتهاند؟ اساساً به چه چیزهایی علم دارد و به چه چیزهایی ندارد. عدم پاسخگویی به این پرسشها یا دادن پاسخ نامناسب به آنها، جهل است. یک استراتژیست از جهل گریزان است.
جهل ندانستن نیست، بلکه تعصب بر دانستههای غلط است. جامعهای که بر اساس باورها و دانستههای نادرست ساخته شود جامعه جاهلی خواهد بود و این مسئله هشداری جدی برای یک استراتژیست است که هدف او جامعهسازی است. بر اساس رویکرد علممدار، کودک و نوجوان استراتژیست، پروندهی معرفتی خویش را فراهم میآورد تا بتواند روند باورهای خود را مطالعه کرده و آنها را مدیریت و اصلاح کند.