فصل3: گزارههای ملّی
مقدمه
افق کوتاهمدت 1404، افق میانمدت 1414 و افق بلندمدت 1444، حکایت میکند که ماهیت بسیاری از گزارههای اجتماعی کنونی پذیرفته شده در 1394 کاملاً تغییر میکنند. تغییر در ماهیت فقر به دلیل شیوع «گرانزیست»، تغییر در ماهیت مناسبات اجتماعی، به دلیل شیوع شبکههای اجتماعی مجازی، تغییر در ماهیت زیست با شیوع زندگی دوم یا زندگی مجازی در فضای سایبر، تغییر در ماهیت جاسوسی به دلیل شیوع بهرهگیری از اینترنت، تغییر در ماهیت دموکراسی، تغییر در ماهیت سیاست، تغییر در ماهیت قدرت، تغییر در ماهیت پول، تغییر در ماهیت تولید، تغییر در ماهیت جنگ، تغییر در ماهیت تروریسم و تغییر در ماهیت مرز، نمونههای بارز این تغییرات هستند. آیندهشناسی مطلوب از راه درک صحیح این تغییرات محتمل میگذرد.
بخش یکم: صلابت قدرت در نسبت با سرمایهی ملی
تبیین نسبت سرمایههای گوناگون با قدرت ملی، یک اصل ضروری است. مؤلفههای سهگانهی دانستن، خواستن و داشتن، مؤلفههای قدرت هستند. مثلث دانستن، خواستن و داشتن، به عنوان مثلث «توانستن»، در واقع همان «سرمایه» است. تنظیم نسبت «سرمایهی ملی» با «صلابت قدرت ملی» در بازهی برنامهی ششم پیشرفت و در افق 1414 از این حیث حائز اهمیت است. نکتهی مهم این است که مثلث قدرت در «نهاد» با مثلث قدرت در «سازمان» تفاوت ماهوی دارد؛ سرمایهی سازمانی، یک سرمایهی ارگانیکی است، اما سرمایهی نهادی، سرمایهای فطری و جوهری است.
1- توانستن (قدرت) برآیند مثلث دانستن، خواستن و داشتن معرفی شده است. توانستن (قدرت) همان سرمایه است. تولید توانایی، تولید سرمایه است. نهادها از حیث مناسبات توانایی (قدرت) به سه دسته تقسیم میشوند:
الف ـ نهادهایی که از توانایی و سرمایههای بیرون از خود بهره میبرند و عملاً به سرمایههای بیرونی وابسته هستند و قدرت آنها عاریتی است؛ مانند یک خانهی مسکونی که از برق شبکهی سراسری بهره میبرد.
ب ـ نهادهایی که از توانایی و سرمایههای درونی خود بهره میبرند و خودکفا هستند. این نهادها خود مولد قدرت و سرمایه هستند و سرمایه و قدرت تولیدی خود را به کار میگیرند؛ مانند یک خانهی مسکونی که از انرژی موتور برق شخصی خود بهره میبرد.
پ ـ نهادهای هوشمند، که هم از توان بهرهگیری از سرمایه و قدرت تولیدی خود بهرهمند هستند، و هم امکان بهرهگیری از توان و سرمایههای بیرونی را دارند. طراحی نهاد و جامعهی هوشمند، طراحی جامعهی بهرهمند از ظرفیت بهکارگیری توان و سرمایهی درونی، و توان و سرمایهی بیرونی به گونهای توأمان است؛ مانند یک خانهی مسکونی که هم از موتور برق شخصی استفاده میکند و هم از برق شبکهی سراسری بهره میبرد.
2- انتقال قدرت از غرب به شرق
در سالهای اخیر، بارها سازمان CIA در گزارشهای آیندهشناسی خود بر این ترند تأکید کرده است که قدرت از غرب به شرق منتقل میشود؛ یعنی شرق از غرب توانمندتر شده، و در واقع تولید قدرت ـ تولید سرمایه ـ در شرق، در مرتبهای بالاتر از توان غرب در تولید قدرت ـ تولید سرمایه ـ قرار میگیرد. پرسش این است: آیا این شرق، چین است؟ هند است؟ ژاپن است؟ اندونزی است؟ یا ایران میتواند باشد؟ مزیتهای نسبی و مطلق ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی چیست؟ مزیتهای نسبی مادی و فرهنگی و سیاسی و جغرافیایی ایران از یک سو، و مزیت مطلق توان تولید نرمافزار ادارهی جهان از سوی دیگر. سیستمعامل مارکسیسم که ناکارآمد بود و در نتیجه کنار گذارده شد و سیستمعامل لیبرالیسم هم برای ادارهی جهان ناتوانی خود را عمیقاً بروز داده است. الگوی اسلامی ـ ایرانی، سیستمعامل جایگزین مارکسیسم و لیبرالیسم در ادارهی جهان است. نکته اینجاست که الگوی اسلامی ـ ایرانی سیستمعامل، هنوز در ایران جاری و ساری نشده است. دولتهای لیبرال و تکنوکرات موجود در ایران در 25 سال اخیر، عمیقاً در برابر نظامسازی اسلامی مقاومت کردهاند. البته این مقاومت بیهوده است، زیرا همزمان با فروپاشی و اضمحلال سیستمهای لیبرال در غرب، این سیستمها در ایران نیز ناکارآمدی خود را به مرور به نمایش میگذارند. تاکنون غالباً ضعفهای دولتها را به پای مدیران سطوح مختلف دولت مینوشتند، اما امروز بر همگان روشن شده است که مدلهای نظری و سیستمهای اجرایی لیبرالی پیاده شده در اقتصاد و فرهنگ موجود است که ناکارآمد و منحط است. باور اینکه هیچ کشوری ـ از چین و ژاپن، تا روسیه و آلمان و انگلیس و آمریکا ـ توان تولید سیستمعامل و مدل ادارهی جامعه را در فردای پسامارکسیسم و پسالیبرالیسم ندارد، و این تنها ایران است که میتواند از ترکیب سه حوزهی اسلام، ایران و دستاوردهای خرد بشری، سیستمعامل نوینی برای ادارهی جهان ارائه کند، باوری است که بیش از نخبگان ایران، در نخبگان غرب و شرق شکل گرفته و به مطالبه تبدیل شده است. مهم این است که تولید سیستمعامل جهانی به یکی از ترندهای 1414 تبدیل شده است.
بخش دوم: ترازیابی قدرت ملی
ترازیابی قدرت ملی، در سه حوزهی صلابت نرم، نیمهسخت و سخت، به اشکال گوناگون امکانپذیر است. یک وجه مهم در ترازیابی، تبیین قدرت ملی مبتنی بر فرانمای روندها در یک افق مشخص است.
در این وجه، ابتدا ترازیابی موضوعات گوناگون به عنوان وضع مطلوب انجام میشود. سپس همان وضع مطلوب به عنوان وضع تراز، در ترازیابی قدرت ملی معرفی میشود. در این روش، فرض بر این است که هر یک از موضوعات تراز (در وضع مطلوب) که محقق گردند، قدرت تراز در موضوع مربوطه را رقم میزنند. این روش، سادهترین راه برای رسیدن به شاخصهای «استحکام درونی» نظام ملی هر جامعه و تمدنی است. در نتیجه ترازیابی قدرت با نقشهی فرانمای روند (ترند) ها منطبق میشود. به بیان صریحتر، در این روش، نقشهی ترازیابی قدرت، همان نقشهی فرانمای روندهاست.
بخش سوم: حوزهی قدرت نرم
1- سرمایهی ایمان
متعلقات هفتگانهی ایمان قرآنی (ایمان به غیب، خدا، ملائکه، کتاب، انبیاء، آیتها و آخرت) (پیوست یکم) هیچگاه مانند امروز مورد هجوم شیطان و جنود او نبودهاند.
امروز بهگونهای سازمانیافته هر هفت متعلق ایمان (جداگانه) تخریب میشوند؛ پیامد آن، تخریب باورهای دینی است و اگر از جامعهی مسلمین، ایمان گرفته شود، عمل صالح آحاد آن جامعه نیز کارساز نخواهد بود، زیرا قرآن کریم 65 بار عمل صالح را پس از ایمان کامل آورده است.
1) فرسایش سرمایهی ایمان، در بازهی برنامهی ششم پیشرفت، ادامه خواهد یافت. ازاینروست که باید نخبگان و مسئولین را حساس و مردم را دغدغهمند نمود: تبیین این هفت متعلق برای تودهی مردم، سپس رصد تخریب هریک از متعلقات و آنگاه عمقبخشی و تقویت هرکدام از آنها در سطح جامعه، سه اقدام همزمان بازتولید سرمایه ایمان است.
* در طول برنامهی ششم پیشرفت، تشکیل مراکز و نهادهای اشاعهی ایمان، با سنجه و سازوکار ارزیابی ضریب آنها، ضروری است.
2) اعلامیهی جهانی «حق خدا» مشتمل بر ترندهای حق خالق، حق خلقت، حق مخلوق و حق اشرف مخلوقات، در بازهی زمانی برنامهی ششم پیشرفت، تکمیل شده و به گفتمان عمومی تبدیل شود.
2- سرمایهی معرفت
معرفت اسلامی، معرفت توحیدی است، اما تهدید و رخنهای که در حوزهی قدرت نرم در معرفت اسلامی پدید آمده است، تثلیث و ثنویت است: تثلیث مستتر در علوم مدرن و ثنویت عریان[1] در هنر. پیامد این رخنه، نابودی باور به توحید در آحاد جامعه اسلامی است. مبنای علوم انسانی که در دانشگاههای ایران تعلیم داده میشوند، غیر الهی، مادی و غیر توحیدی است.
سد رخنه و افشاء آن و تکیه بر معرفت توحیدی، با تعمیق آن در سطح جامعه، در بازهی برنامهی ششم پیشرفت جمهوری اسلامی، یک ضرورت حیاتی است، زیرا خدشه در معرفت توحیدی در آحاد جامعه، موجب خدشه در سایر حوزهها خواهد شد و قدرت نرم جمهوری اسلامی را به چالش میکشد. ریشهی امنیت پایدار، در معرفت توحیدی است.
3- سرمایهی علم
جنبش تولید علم در ایران تحرک نسبی داشته و اکنون ایران پس از یک دورهی 300 ساله، واجد جامعهی علمی است؛ اما سرمایهی علمی در بازهی برنامهی ششم سه آماجگذاری مشخص را میطلبد:
الف- دستیابی به علوم اقتدارآفرین
اینکه کشور ایران امروز واجد جامعهی علمی است به این معنی نیست که همهی این علوم، به اقتدار ایران اسلامی میافزایند؛ بلکه برعکس، برخی از این علوم، به ویژه در علوم انسانی با مبنای غیرتوحیدی [5]، موجب اقتدارزدایی از ایران اسلامی هستند. علم اقتصاد مدرن که ذاتاً ربوی است، هرقدر ضریب نفوذ بیشتری در ایران داشته باشد، اقتدار اسلامی ایران را میزداید. تحول در علوم، با شاخص اقتدار آفرینی، در مقطع برنامهی ششم پیشرفت، باید پیگیری شود:
1) علوم اقتدار آفرین انسانی
2) علوم اقتدار آفرین پایه
3) علوم اقتدار آفرین فنی
4) علوم اقتدار آفرین زیستی
* نکته: مدرکگرایی مفرط در بازهی برنامهی ششم موجب اعتبارزدایی از دانشگاه و مدارک آن در میان عموم مردم میشود. این اعتبارزدایی، فرصتی طلایی است تا مجدداً دانشگاه و علم، عرصهی جویندگان حقیقی معرفت و دانش گردد.
ب- دانشگاه حکمتبنیان
پس از دانشگاههای نسل یکم آموزشمحور، نسل دوم پژوهشمحور و نسل سوم کارآفرین، دانشگاههای نسل چهارم حکمتبنیان مطرح هستند. بازهی برنامهی ششم پیشرفت، فرصت مناسبی برای پایهگذاری نمونههای آزمایشی دانشگاههای حکمتبنیان است.
ج- دبستان حکمتبنیان
حرکت حکمتبنیان ضرورتاً باید از دبستان آغاز شود.
* نکته: سرمایهی علمی، بخشی از قدرت نرم کشور است که در چهارچوبی حکمتبنیان، به اقتدارآفرینی منتج میشود.
4- سرمایهی ادب و تربیت
تفرد و پدیدهی فلسفی ایندیویژوآلیسم Individualism، بیماری مهلک تربیتی قرن بیستویکم میلادی است. این بیماری در جامعه ایران ناشناخته است، اما به سرعت در حال اپیدمی و فراگیر شدن است.
الف- ادب حضور
در تلقی هستیشناختی امام خمینی (ره)، «ادب حضور» نسخهی درمان ویروس بیماری تفرد است [6]. در برنامهی ششم پیشرفت باید پدیدهی ایندیویژوآلیسم رصد و ارزیابی شود و همزمان «ادب حضور» ترویج و تعمیق گردد. ادب حضور را میتوان از مهدهای کودک و دبستانها آغاز نمود. برنامهی ششم پیشرفت، باید بستر تحقق و نهادینهسازی ادب حضور شود.
ب- آموزش تراز
تحولات تکنولوژیک و بصری شدن عمدهی دریافتهای معرفتی، یک انقلاب اساسی را در امر آموزش رقم زده است. عصر «اصالت تصور» Conceptualism که از راه شنیدن و خواندن حاصل میشد، به مرور جای خود را به عصر «اصالت تصویر» Imaginatioanalism میدهد که از راه دیدن محقق میشود. سینما به کمک آموزش آمده است و از ترکیب دو مفهوم «تفریح» و «تربیت»، واژهی «اجوتینمنت» Edutainment را برای مدارس و از ترکیب دو مفهوم «تفریح» و «دانش»، واژهی «ساینتینمنت» Scientainment را برای دانشگاه فراهم آورده است.
بازهی زمانی برنامهی ششم پیشرفت، مقطعی است که جبراً شیوهی «اجوتینمنت» و «ساینتینمنت» جایگزین روش آموزش کنونی میشود؛ در مقابل این دگرگونی نباید منفعل بود. در این تحول، طول دورهی مدرسه و دورهی دانشگاه به نحو چشمگیری کاهش مییابد.
5- سرمایهی سلامت
سلامت تراز در نگرش قرآنی در «قلب سلیم» است. رویکرد کنونی، محدود به تندرستی Health است. این رویکرد، یک نگرش مادی است که در آن حیات، محدود به تن انسان است و بیماری نیز صرفاً محدود به بیماریهای جسم انسان است. این نگرش داروینیستی به حیات و انسان، مکتب مادیگرایانهی علوم پزشکی امروز است. تلاش کنونی برای درمان امراض جسمی در علوم پزشکی کنونی قابل تقدیر است. اما درمان مرضهای نفس و روح که به سلامت قلب میانجامد در علوم پزشکی داروینیستی جایگاهی ندارد. بازهی برنامهی ششم، دورهی گفتمانسازی «قلب سلیم» است. گفتمانسازی مبحث قلب سلیم، مرحلهی عبور از داروینیسم در علوم پزشکی و نزدیک شدن به طب تراز قرآنی است. [7]
6- سرمایهی اجتماعی (با تمرکز بر خانواده و جمعیت)
بر مبنای گزارش نهادهای بینالمللی در نقشهی خانوادهی 2014، خانواده عملاً در بسیاری از جوامع مدرن فروپاشیده است و «همباشی» به پدیدهی رایج تبدیل شده است. در این گزارشها، بخش قابلتوجهی از کودکان جهان زنازاده هستند. [8]
در مطالعات این نهادها بر نقش کلیدی و مؤثر ازدواج و میزان باروری در رشد اقتصادی پایدار و بلند مدت کشورها تأکید میشود. [9]
نگرانی از کاهش جمعیت و پیری جمعیت کشور، امروز نقل مجالس است. کاهش سن ازدواج، ازدواج آسان، تشویق زادوولد، توانمندسازی فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی مردان، پیشنهادهایی است که مطرح میشود، اما چالشهای جدیتری در این راه وجود دارد:
الف ـ کاهش جمعیت، یک متغیر مهم دارد: تفرد. پدر و مادری که اسیر ویروس تفرد Individualism شدهاند قطعاً تحمل کودک و فرزند را ندارند.
ب ـ وقوع انقلاب جنسی در ایران: انقلاب جنسی، مانند آنچه در دههی 1950 در آمریکا رخ داد، در حال وقوع است. پایهی ایدئولوژیک این انقلاب جنسی، فمینیسم و هدونیسم است. به نوشتهی آلن بلوم Alan Bloom، پروژهی مرکزی فمینیستها، حیازدایی به منظور تحقق انقلاب جنسی است [10]. جنبش فمینیستی ایران نیز در دو دههی اخیر، نقش کلیدی در حیازدایی برای تحقق انقلاب جنسی ایفاء کرد. از اینرو، این جنبش عمیقاً مورد حمایت سرویسهای جاسوسی غرب بوده و هست. اصالت لذت، بخش مکمل حیازدایی در انقلاب جنسی است. ظاهراً انقلاب جنسی ایران، در بازهی برنامهی ششم، از حیث نسلی تثبیت و نهادینه میشود. ایران امروز، توفان انقلاب جنسی را در نسل زیر 35 سال خود در دورهی 25 سالهی اخیر از سر گذرانده است. برای مواجهه با انقلاب جنسی نوین در ایران، مدیریت و هدایت آن تا نیل به یک رژیم شرعی ـ عرفی جنسی جدید در افق 1414 ترند اصلی این حوزه است.
تبیین رژیم جنسی نوین ایرانی ـ اسلامی، به عنوان یک الگوی کارآمد و مؤثر که گزارههای زیر را در بر داشته باشد، در افق 1414 از ترندهای اساسی تربیتی، فرهنگی و اجتماعی محسوب میشود:
1- متضمن حقوق جسمی، عاطفی، روانی، ذهنی ـ قلبی و اجتماعی فرد باشد.
2- تفریح و لذت جنسی مشروع را تضمین کند.
3- میان زوجین، مناسبات مطلوب را ایجاد کند (به سکینت منتج شود).
4- مناسبات جنسی مطلوب زوجین، استحکام خانواده را رقم زند.
5- به اصلاح و تقویت مناسبات اجتماعی و ایجاد جامعهی جنسی سالم منجر شود.
با توجه به رخوت مدیریت علمی- فرهنگی- تربیتی- هنری و رسانهای کشور، اقدام مناسبی از سوی نهادهای رسمی انجام نمیشود. از این رو، باید در طول برنامهی ششم، گفتمانسازی حیا ـ که آغاز شده است ـ با حرکت خودجوش مردمی، شتاب روزافزون بگیرد.
پ ـ عصر زنسالاری: خانوادهی ایرانی تا سال 1360 مردسالار بود. از 1360 تا 1390 دورهی فرزندسالاری شکل گرفت؛ اما این وضعیت به مرور به عصر زنسالاری در خانوادهی ایرانی تغییر ماهیت میدهد. آمار بالای طلاق، خانههای مجردی و پدیدهی همباشی از مؤلفههای اصلی زنسالاری است. زنسالاری در 1414 در ایران تعدیل میشود؛ چون نسل آیندهی دختران، آنچه در جامعهی کنونی میبینند، وضعیت زنان ظاهراً مستقل و تنهایی است که دورهی پیری تلخی را خواهند گذراند و مایهی عبرت نسل بعد میشوند، مانند اتفاقی که اکنون در غرب میافتد.
ت ـ رواج شهرنشینی مفرط: در سال 1357 اکثر جمعیت ایران روستانشین بود، اما در سال 1397 این وضعیت به زیر 30% کاهش مییابد. ترقی شهرها و شیوع پدیدهی شهرنشینی، بستر شکلگیری گستردهی سبک زندگی بورژوایی در جوامع شهری ایران شده است. شیوع سبک زندگی بورژوایی یک نشانهی مهم انحطاط و اضمحلال اجتماعی است. تبلور سبک زندگی بورژوایی در حوزهی کسبوکار و در حوزهی خانوادهی طبقهی متوسط شهری ایرانی دیده میشود. سینمای بورژوایی ایران در یک دههی اخیر در بیش از یکصد فیلم، تصویر تمام نمایی از وضعیت خانوادهی بورژوایی ایران ارائه کرده است که شش مؤلفهی کلی را در بر دارد:
1- خانواده متلاشی شده یا در آستانهی طلاق است.
2- همواره یکی از زوجین در حال ترک وطن و بیتوته در اروپا و آمریکاست.
3- خانواده بدون فرزند یا تک فرزند است.
4- پیرها در خانواده جایی ندارند یا منزوی هستند.
5- چشمان یکی از زوجین ناپاک است و دچار فساد اخلاقی و خیانت است.
6- منابع مالی خانواده حرام و شبههناک است.
سینماگر لیبرال و بورژوا به خوبی توانسته است انحطاط این طبقه را در ایران امروز به نمایش بگذارد.
ث ـ خشونت شهری: رواج شهرنشینی به ویژه با مدل بورژوایی، یک پیامد مهم دارد؛ خشونت شهری. خشونت شهری همان گانگستریسم موجود در آمریکاست که در سینمای آن مشهود است و هر هفته در مدارس و دانشگاهها و ورزشگاههای آمریکا، با کشتار و جنایت اجتماعی بروز دارد، در جامعهی ایرانی نیز آغاز شده است و در افق 1404 به یک پدیده تبدیل میشود.
7- سرمایهی سیاسی
سرمایهی سیاسی در چهار حوزهی نخبگان سیاسی، نهادهای تصمیمساز، متنفذین سیاسی در قالب ابرطبقه و احزاب سیاسی بازتولید میشود. در تلقی دینی در اسلام، عنصر امامت و ولایت به عنوان حوزهی پنجم بازتولید سیاست شناخته میشود. به ویژه اینکه سیاست همان دیانت است در عمل.
الف- نخبگان سیاسی
در بازهی زمانی 1400- 1393 بخش عمدهای از نسل یکم انقلاب اسلامی از دنیا رحلت میکنند. در طول برنامهی ششم پیشرفت، نخبگان نسل دوم باید آمادهی جایگزینی با نخبگان نسل یکم شوند. سرمایهی سیاسی ایران امروز حزبمحور نیست، بلکه شخصیتمحور است.
ب- نهادهای تصمیمساز
سرمایهی مستشاری، بخش مهمی از سرمایهی سیاسی است. نهادهای مستشاری، نهادهای تصمیمساز هستند. ایجاد، حفظ و بسط اندیشکدههای تصمیمسازی عمومی و تخصصی، در سطح ملی و استانی، در بازهی برنامهی ششم یک ضرورت است.
عصر آینده، عصر مردمسالاریهای اندیشکدهای Think Tank Democracy است، که موج چهارم دموکراسیها محسوب میشود.
پ- ابرطبقه
در قدرت سیاسی، پیدایش و وجود ابرطبقه Super Class یک واقعیت است. ابرطبقهی جهانی بیش از 6000 نفر برآورد شده است. [11]
بانکداران، ثروتمندان، صاحبان صنایع، کارتلها و تراستها، سیاستمداران، هنرمندان و ورزشکاران مطرح، اعضای ابرطبقه هستند که در داووس سوئیس گرد هم میآیند. فرقهی داووسیه، دنبالهی باشگاه روم و کمیتهی 300 است. [12] مهمترین پیامد تجمیع ابرطبقه در داووس، کاهش تأثیر سازمان ملل و ارتقاء ضریب نفوذ داووس به عنوان نهاد غیررسمی بینالملل در سایه است.
ابرطبقه زاییدهی جامعهی لیبرالیستی و کاپیتالیستی است. در ایران امروز نیز با توجه به ضریب نفوذ فرهنگ و اقتصاد لیبرالیستی و کاپیتالیستی، شکلگیری ابرطبقه آغاز شده است. فوتبالیستهای صاحب نفوذ، ثروتمندان، سیاسیون پردهنشین، متنفذین اقتصادی- فرهنگی، هنرمندان و سینماگران ذینفوذ، بخشی از ابرطبقهی در حال نهادینه شدن هستند. شهرام جزایری، بابک زنجانی و پدیدهی فساد بانکی 3000 میلیاردی در سالهای اخیر، نمونههای مالی این هرم هستند. بازهی زمانی برنامهی ششم پیشرفت، دورهی تثبیت و نهادینه شدن ابرطبقه در قالب پذیرش اجتماعی- سیاسی آنان است. این روند باید کُند، افشاء و خنثی شود.
* برآورد ابرطبقهی جهانی و ابرطبقهی ملی ضروری است، زیرا ابرطبقه، بنیهی سیاسی- اقتصادی- فرهنگی و امنیتی کشور را تضعیف میکند.
8- سرمایهی رهبری و هدایت
توان تدبیر و قدرت هدایت، سرمایهی بیبدیلی است که در مفهوم سرمایهی ولایت متبلور میشود. جامعه و نهاد فاقد ولی، در واقع جامعهی فاقد هادی و در نتیجه فاقد تدبیر است. از این رو سرمایهی هدایت و ولایت، سرمایهی محوری و عنصر وحدتآفرین و اثربخشی سایر سرمایههاست. همواره در مباحث ترندگذاری غربی تأکید شده است که رهبری در هر کشور، کلید رشد آیندهی جهان است.
به این دلیل که جهان امروز، جهان روند تحولات پرشتاب نامیده شده، وجود رهبران توانمند و هادیان باتقوا، مهمترین و اساسیترین سرمایهی یک جامعه در عبور از گردنههای صعبالعبور تاریخی و تحولات پرشتاب است.
انقلاب اسلامی ایران در بازهی 37 سالهی ابتدای عمر خود قویاً از این نعمت برخوردار بوده است. مزیت مطلق در این حوزه موجب خاصیتمندی و اثربخشی سایر سرمایههای قدرت ملی میگردد.
بخش چهارم: حوزهی قدرت نیمهسخت
1- سرمایهی مالی
نظام ایدئولوژیک حاکم بر مناسبات اجتماعی بشر امروز، نظام سرمایهگرایی یا کاپیتالیسم است. مال و سرمایه نقش مؤثری در حیات بشر ایفا میکند اما نباید اصل و زیربنا و هدف باشد. نظام مالی جهان در بحرانی ریشهدار و عمیق فرو رفته است و بدهی به جزء لاینفک حیات اجتماعی بشر تبدیل شده است؛ دولتهای بدهکار، نهادهای بدهکار و انسانهای بدهکار. بدهی عمومی دولتها، هیچ راه علاجی ندارد و اکنون اقتصاد جهان با 57 تریلیون دلار بدهی، در سراشیبی سقوطی هولناک در حرکت است، تا آنجا که راه درمان و گریز از آن، در وقوع یک جنگ فراگیر جهانی دیگر و لاجرم تغییر مرزها و حکومتهای پس از آن جنگ دیده شده و گمانهزنی میشود؛ جنگی محتمل.
جمهوری اسلامی در این میان موقعیت ویژهای دارد:
الف- از یکسو، درگیر تحریمهای جهان استکبار است و به تعبیر امام خامنهایمدظله «کشور درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی است». [13]
ب- و از سوی دیگر، با طرح اقتصاد مقاومتی که رهبر معظم انقلاب، آن را جهاد مقدس خواندند [14]، درصدد مقاومسازی اقتصاد ملّی، برای خنثی کردن استراتژیهای جهان استکبار، در جنگ تمام عیار اقتصادی مزبور است؛ اما اقتصاد مقاومتی با دو چالش اساسی در طول برنامهی ششم پیشرفت مواجه است:
1) چالش نظری: تکنوکراتهای حاضر در حوزهی اقتصاد ایران، عمدتاً مؤمن به دکترینهای فریدمنی، یا نئوکینزی هستند. [15] پذیرش بی سر و صدای مکتب پولی در اقتصاد ایران در دو دههی اخیر، عملاً اقتصاد مقاومتی را غیرممکن ساخته است.
2) چالش عملی: اصالت پول در اقتصاد و سیطرهی بازار سرمایه به عنوان حجاب بر سایر بازارها، موجب این شده است که پول با پول کار کند. اینکه پول با پول کار کند و اساساً «کار کردن» پول برخلاف حکم صریح امام خمینی (ره) است که فرمودند: «پول نباید کار کند.»[16]
دلیل اصلی سست شدن بنیهی ملّی، مکتب اصالت پول است و با وجود آن، مقاومسازی اقتصاد تنها در حوزهی شاخ و برگها صورت میگیرد، نه در تنه و ریشهی آن. [17]
جمهوری اسلامی چهار استراتژی همزمان را باید در مقطع پنجسالهی برنامهی ششم سرلوحهی خود قرار دهد:
استراتژی یکم
مفهوم پول در اقتصاد ایران گمراهکننده است. باید پول به معنی Currency حذف شود و Money جایگزین شود. پول بدون پشتوانه Fiat کارکردی همچون ویروس HIV در پیکرهی اقتصاد دارد.
استراتژی دوم
کنار گذاردن مکتب اصالت پول در اقتصاد ملّی. در این صورت، بازار سرمایه از اصالت خواهد افتاد و سایر بازارها مورد توجه واقع میشوند. بانک، بورس و بیمه نیز به نهادهای فرعی و خدماتی تبدیل شده و از محوریت ساقط میشوند.
استراتژی سوم
در تجارت بینالمللی، با ایجاد پیمانهای دوجانبهی پولی، هر نوع ارز ثالث مانند دلار و یورو، از چرخهی معاملات حذف شود.
چین و روسیه این روند را در پیشگرفتهاند و جمهوری اسلامی که در محاصرهی اقتصادی است، بیش از دیگران به این روند نیازمند است.
* نکته: مرکز سیاست دوحزبی آمریکا Bipartisan Policy Center در سال 1387 در گزارشی، استراتژی آمریکا علیه ایران را در قالب «دائم پارادایم DIME Paradigm» اعلام کرد. [18] این استراتژی در چهار حوزهی سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی مطرح شده است. در حوزهی اقتصادی، استراتژی آمریکا در قالب «دوربرگردان» یا U-Turn مبتنی بر این است که هر نوع معاملهی نفتی ایران با ارزی غیر از دلار، باید در بازار جهانی یا در کشور مقصد، ابتدا به دلار برگردد، سپس معامله رسمیت پیدا کند. باید به این استراتژی حمله کرد و دلار را از چرخهی معاملات حذف کرد.
استراتژی چهارم
مهار نفوذ کمپانیها و کورپوریشنهای بینالمللی در اقتصاد ایران: کمپانیهای چند ملیتی و تکملیتی خارجی، به بهانهی سرمایهگذاری، نقاط استراتژیک و عملیاتی تولید و تجارت را در دست گرفته و بر کلیت ساختار سیاست اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی کشور تأثیرگذار میشوند؛ ازاینرو باید با رصد هوشمندانهای ورود و حضور این کمپانیها، تهدید آنها در شکلگیری استراتژی لکهی جوهر را خنثی کرد. کشور کره جنوبی امروز توسط این کورپوریشنهای چندملیتی اداره میشود؛ چین نیز به مرور با این تهدید مواجه شده است و اقتصاد آن مترصد تسخیر شدن است.
خطمشی
1- این استراتژیها بر یک معیار و میزان مشخص سنجش میشوند: زدودن زهر ربا از تن اقتصاد ایران. خطمشی ربازدایی از اقتصاد ایران، معیار استراتژیهای مزبور، در بستر تحولات جهانی اقتصاد است. جنگ تمامعیار اقتصادی، عملاً در قالب جنگ با خدا و رسول خدا (ص) که همان رب است به اجرا درآمده است.
2- مالکیت، بهرهمندی و برخورداری و دارایی است. مال منزه، رزقی است از سوی خدا. مالکیت انسانها بر اموال خود، مالکیت درجه دوم است. مالک اصلی خداست. دو پدیدهی مرتبط با انسان به سرعت چرک میشوند: مال و نفس. از این رو تزکیهی مال و تزکیهی نفس در سبک زندگی هر مسلمان جایگاه ممتازی داشته و در برنامهی زندگی او، موقعیت مستمری دارد. تزکیهی مال همان زکات است. زکات یا تزکیهی مال، بارها در قرآن همراه با حکم به صلاه آمده است. مال حلال و تزکیه شده، هر چند اندک باشد، سرمایهی با برکت جامعه و نهاد اسلامی است.
3- در لیبرالیسم اقتصادی، بازار خالق است و حکم آن حکم خداست. دست نامرئی بازار ـ یا همان دستان پنهان خدای بازارـ متعادلکنندهی نظام عرضه و تقاضاست. لسهفر ـ بگذار هر چه میخواهد انجام دهد ـ مغز و هستهی مرکزی اقتصاد بازار است و همان بنیانی است که مبتنی بر آن مفهوم بازار «آزاد» شکل میگیرد. آزاد در اینجا، از لسهفر برمیخیزد. اما حقیقت در قرآن چیز دیگری است؛ رزق هر کسی از سوی خدا رقم میخورد و قبض و بسط آن به دست خداست. یدالله ـ دستان خدا ـ فوق سایر دستها از جمله دست نامرئی بازار آدام اسمیتی است. رزقی که خدا به کسی میدهد، او میتواند با آن بیع را انجام دهد. از این رو اقتصاد قرآنی، بر خلاف اقتصاد مدرن که خریدمحور است، اقتصادی است فروشمحور. بیع از چهار دروازهی انفاق، زکات، صدقه و قرض حسنه میگذرد. چنانچه بیع از این دروازهها عبور نماید، برکت شامل آن میشود.
4- در قرآن چهار مفهوم زیاد، اضافه، ربا و برکت، معنی فزونی و افزایش میدهند. اما ربا، افزایشی است که خدا آن را به محاق میبرد و برکت افزایشی است که پایانی ندارد.
2- سرمایهی سایبر
وابستگی روز افزون به فضای سایبر، شکلگیری پدیدههای جهان موازی Parallel Universe، جامعهی مجازی Virtual Society و زندگی دوم Second Life، آسیبپذیریهای نوینی را رقم زده است که در حیطهی امنیت سایبر دستهبندی میشود:
الف- استقلال سایبر، متضمن امنیت سایبر است. زیرساخت شبکه (و همچنین سیستمعامل بومی و موتور جستوجوی بومی)، از مصادیق استقلال سایبر است. پیشنیاز استقلال سایبر، نهادسازی سایبرنتیک است. کشوری که بانی اینترنت و فضای سایبر است، یعنی ایالات متحد، پدیدهی اینترنت و امور سایبر را به وزارت AT&T یعنی وزارتخانهی امور پست و تلگراف و تلفن خود نداده است، بلکه آن را به سازمان امنیت ملی NSA در وزارت دفاع آمریکا سپرده است. انگلیس نیز آن را به سازمان GCHQ واگذارده است. عجیب است که در ایران، یک حیطهی نظامی- امنیتی، به نهاد غیرنظامی یعنی وزارت ارتباطات واگذار شده است.
امنیت پایدار در حوزهی سایبر متضمن این است که اینترنت و مدیریت سایبر از وزارت ارتباطات گرفته شده و به نیروهای مسلح واگذار شود. بازهی برنامهی ششم پیشرفت جمهوری اسلامی، مقطع فرهنگسازی انتقال اینترنت و فضای سایبر به حیطهی مأموریتی نیروهای مسلح است. کشور ایران محتاج یک نهاد کارآمد مانند NSA است. دیدن ساختار سازمانی NSA که متولی اینترنت در آمریکا است [19] به خوبی مینمایاند که هیچ یک از اجزاء آن در ساختار سازمانی وزارت ارتباطات ایران نهاد مشابه ندارد. با توجه به یکپارچگی مدیریت اینترنت در آمریکا با فرماندهی جنگهای سایبری آن – که هر دو به آدمیرال مایکل راجرز سپرده شده است – در ایران نیز باید با ایجاد سازمان مشابه NSA استقلال سایبرنتیک را رقم زد.
در هر منازعهی تمامعیار میان ایران و آمریکا، مهمترین منفذ و در واقع چشم اسفندیار قدرت ملی ایران، ساختار ارتباطات آن است. اینترنت جهان که ظاهراً پدیدهای غیرنظامی است، در واقع یک محصول عمیقاً نظامی است که کاملاً در کنترل وزارت دفاع آمریکا است و تحت پروتکلهای آژانس امنیت ملی NSA در بخش موتورهای جستوجو، سیستمهای عامل، امنیت شبکه و امنیت اطلاعات عمل میکند. حملهی سایبری آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات اتمی ایران و همچنین انتقال ویروس استاکسنت و زیانهای وارده، نشان داد که ورود اینترنت به شکل غیرنظامی به ایران، اقدامی غیر کارشناسی بوده و ضمن دستاوردها و خدمات عالی، متاسفانه آسیبپذیری دفاعی را افزایش داده است.
ژنرال کیت الکساندر- رئیس سابق 2014-۲۰05 آدمیرال مایکل راجرز- رئیس NSA (از ۲۰۱۴)
(ساختار NSA را در نشانی www.nsainfo.ir ببینید.)
ب- ویکیپدیای بومی ـ ملی
ویکیپدیا یکی از مؤلفههای جامعهی معرفتی Knowledge Society در گروه جوامع سایبرنتیک است. ویکیپدیا به عنوان دائرهالمعارف آزاد و چند زبانه، ظاهراً «مشارکتی» است و با مساعدت کاربران اینترنت تهیه میشود، اما در واقع اینگونه نیست. اهمیت دایرهالمعارفها از عصر علامهی مجلسی در تدوین دائرهالمعارف «بحارالانوار» در حوزهی حدیث بر همگان روشن شد. در عصر روشنگری اروپا نیز، اصحاب دائرهالمعارف در فرانسه کاملاً از جایگاه آن واقف بودند. مسئولان موتورهای جستجوی گوگل و یاهو نیز از موقعیت ممتاز دائرهالمعارف اینترنتی در مدیریت معرفت و دروازهبانی ذهن عمومی مطلع هستند. از این رو ویکیپدیا با یک روش ظریف، به کنترل فرهنگ از طریق مدیریت معرفت مشغول است. در ویکیپدیا، تیم ویرایش به گونهای حرفهای دو اقدام موذیانه انجام میدهند:
1- در مورد هر موضوع، همهی حقیقت (یا حداقل محورهای اصلی آن) را نمیگویند. گفتن بخشی از حقیقت هر موضوع، در واقع بیان ناقص آن است. قاعده این است که در تنظیم موضوعات در یک دائرهالمعارف، هر موضوع ضمن رعایت اختصار و اجمال، از جامعیت نیز برخوردار باشد.
2- در مورد هر موضوع، جهتگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک خود را مبنای گزینش محورهای هر موضوع قرار دادهاند. از این رو ویکیپدیا به یک دائرهالمعارف سیاسی ـ ایدئولوژیک مبتنی بر نیتها و مقاصد دولت آمریکا در موضوعات مختلف تبدیل شده است.
* نکته: البته مشکلات ویکیپدیا به این دو اقدام غیر حرفهای ختم نمیشود. بسیاری از مطالب آن در موضوعات گوناگون، غیر واقعی و دروغ است. در صورتی که در وبسایت تخصصی همان موضوع، اطلاعات دقیق آن حوزه وجود دارد، اما جهتگیریها و منافع ویکیپدیا حکم میکند که در راستای سیاست کنترل فرهنگ و افکار عمومی، انگارههای دروغ را القا کند.
* * * * *
بررسی کارشناسی تصادفی ویکیپدیای فارسی در موضوعات گوناگون، و سپس بررسی همان موضوعات در ویکیپدیای انگلیسی از یک سو، و انطباق آن با وبسایتهای تخصصی مربوط به همان موضوعات، نشان میدهد که تنها 5/2 درصد مطالب و همچنین مستندات ویکیپدیا معتبر است. این بررسی حیرتانگیز حاکی است که ویکیپدیا به هیچ وجه مرجع معتبری نیست، چه اینکه عمدتاً از دو روش تحریف Disinformation و انبوه فاکتها Massinformation استفاده نموده است.
از این رو باید مرکز ملی فضای مجازی با هدایت شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، با تشکیل یک کارگروه نخبه از حوزههای تخصصی گوناگون به عنوان «هیئت علمی» مقدمات ایجاد ویکیپدیای چند زبانهی ملی را فراهم سازد. هیئت علمی ویکیپدیای ملی، با همکاری یک تیم ویراستاری، با بهرهگیری از مشارکت مردمی و با اتکا به مستندات وبسایتهای تخصصی، میتوانند دائرهالمعارف اینترنتی بومی و هوشمند ایرانی را با حداکثر دقت و صحت در طول برنامهی ششم پیشرفت، اجرایی کنند.
بخش پنجم: حوزهی قدرت سخت
1- سرمایهی محیطی (محیطزیست)
بر مبنای گزارشهای معتبر بینالمللی در نقشهی امنیت جهانی آب، تعداد زیادی از کشورهای جهان طی سه دهه آینده دچار مشکل کمآبی میشوند. در این نقشه، ایران جزء کشورهایی است که در سال 2025 به صورت استثنایی دچار تنش آبی شدیدی خواهد شد. [20]
خشکسالی و تغییرات زیستمحیطی، در بازهی زمانی برنامهی ششم پیشرفت، چالشهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی عدیدهای برای جمهوری اسلامی پدید میآورد؛ سال 1393 هفتمین سال خشکسالی پیاپی کشور بود:
الف- اکنون از هر 10 شهر ایران که رودخانه دارند، رودخانههای 9 شهر خشک شده است، بهگونهای که شهرداریهای آنجا، بستر رودخانهی شهر خود را آسفالت کرده و بهمرور تغییر کاربری میدهند.
ب- در شرق و غرب و مرکز کشور، دریاچهها و تالابها با کمبود آب مواجه هستند.
پ- تغییرات آب و هوایی و زیستمحیطی موجب جابهجایی جمعیت و به ویژه «روستازدایی» میشود.
ت- فقرزایی حاصل از تغییرات زیستمحیطی، پیامدهای اجتماعی- امنیتی گستردهای در طول برنامهی ششم پیشرفت خواهد داشت.
ث- غبار و ریزگردها که از غرب و جنوب غرب کشور وارد میشوند و هیچ درمان و علاجی ندارند، بر ساختار اجتماعی- اقتصادی غرب و جنوب غرب کشور تأثیر جدی خواهد داشت.
* شیوع معاصی، بهویژه ربای سازمانیافته، برکت را از زندگی و محیطزیست میبرد. اگر در برنامهی ششم به معصیتزدایی توجه نشود، مسئلهی بحران زیستمحیطی به چالشی اساسی برای جمهوری اسلامی تبدیل میشود. شرایط زیستمحیطی خشکسالی، بهویژه کمآبی، موجب جابهجایی جمعیت میشود؛ انتشار و پراکندگی جمعیت، یک مؤلفهی قدرت ملی است که برهم خوردن آن، پیامدهای امنیتی دارد. سرمایهگذاری امنیتی در قالب طرح آمایش سرزمین، برای انتشار و پراکندگی هوشمند جمعیت، موجب پدید آمدن یکی از متغیرهای امنیت پایدار – یعنی توزیع مناسب جمعیت- میشود. سرمایهی مِلکی در خطر است و در برنامهی ششم میطلبد که نیروهای انقلاب اسلامی به میدان محیطزیست وارد شوند.
2- سرمایهی مِلکی: کاداستر[2] و لندپارسل (حدنگاری)
سرمایهی مِلکی، نیازمند ثبت قانونی است. ابعاد حقوقی املاک ملی و طرح فقهی أنفال، یکی از پایههای طرح آمایش سرزمین است:
الف-کاداستر ملی (که قانون آن در بهار 1393 در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید [21] و [22]) در بازهی برنامهی ششم باید عملیاتی شود. پس از کاداستر عمومی، باید کاداستر سازمانی انجام شود:
1) کاداستر وزارت نفت.
2) کاداستر وزارت جهاد کشاورزی.
3) کاداستر وزارت صنعت، معدن و تجارت.
4) کاداستر وزارت راه و شهرسازی.
5) کاداستر وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری.
6) کاداستر دانشگاه آزاد اسلامی.
7) کاداستر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
8) کاداستر وزارت آموزش و پرورش.
9) کاداستر وزارت اقتصاد.
10) کاداستر بانک مرکزی و حوزهی بانکی کشور.
11) کاداستر سپاه.
12) کاداستر ارتش.
13) کاداستر ناجا.
14) کاداستر ودجا.
15) و سایر سازمانها.
* نکته: ایران از حیث پدیدهی «زمینخواری» به عنوان یک جرم سازمانیافتهی «ماکروآلیاژی» موقعیت نامناسبی دارد که راه اصلی ممانعت از این جرائم ماکروآلیاژی در کاداستر و لندپارسل نهفته است.
ب- کاداستر جهان اسلام: فرهنگ کاداستر در جهان اسلام باید تعمیم یابد. صهیونیستها با استفاده از خلأ کاداستر، سرزمین فلسطین را از زیر پای ساکنان آن کشیدند؛ ازاینرو فرهنگ کاداستر باید در کشورهای اسلامی نهادینه شود.
3- سرمایهی عمرانی
عمران و آبادانی زمین برای تسهیل زیست مردم، یکی از اهداف اجتماعی اسلام است. سرزمینی که آبادتر باشد، از نعمتهای الهی بهرهمندتر است. سرمایهی عمرانی مبتنی بر طرح جامع آمایش سرزمین برآورد میشود.
4- سرمایهی فنی
الف ـ تجهیزات، اعم از صنعت و تکنولوژی، در حوزههای گوناگون، باید ابزار تسهیل زیست بشر باشند مشروط بر اینکه:
1- بر بشر سیطره نیابند.
2- عامل تخریب محیط زیست نباشند (در بخش انطباق تکنوسفر با بیوسفر توضیح داده شد).
3- عامل غفلت از خود و خدا نگردند. از خود بیگانگی تکنولوژیک، امروزه یک بیماری تمدنی است.
4- هدف نباشند و اصالت نیابند.
5- عامل همافزایی با سایر سرمایهها باشند نه مخل و مخرب آنها.
جامعه و نهاد مجهز، جامعه و نهاد واجد سرمایهی تجهیزاتی و فنی است (هم از حیث برخورداری از جهاز، و هم از حیث توان بهرهگیری از آن تجهیزات و فنون در قالب دانش فنی). سرمایهی فنی در کنار سرمایهی عمرانی و سرمایهی مالی، ارکان سرمایهی مادی جامعه را تشکیل میدهند.
ب ـ استراتژی صنعتی شدن جامع ایران در افق 1414 در انتخاب یکی از گزینههای زیر است:
1- صنعتی شدن بر اساس کشاورزی: مکتب کلاسیک صنعتی شدن.
2- صنعتی شدن بر اساس حملونقل: مکتب صنعت خودروسازی (حملونقل جادهای)، قطارسازی (حملونقل ریلی)، کشتیسازی (حملونقل دریایی) و هواپیماسازی (حملونقل هوایی).
* رژیم پهلوی دوم در دههی 1340 این مکتب را با بهرهگیری از روش مونتاژ، برای صنعتی شدن ایران انتخاب کرد.
3- صنعتی شدن بر اساس توان نظامی: مکتب مجتمعهای صنعتی ـ نظامی ایالات متحده.
4- صنعتی شدن بر اساس توان انرژی: مکتب صنعتی جامع انرژی فسیلی (نفت و گاز)، انرژی الکتریکی (برق)، انرژیهای نو (باد و موج و آفتاب) و انرژی هستهای. [23]
* مزیت نسبی ایران در مکتب چهارم است و از ابعاد گوناگون، ظرفیت صنعتی شدن جامع مبتنی بر صنایع و تکنولوژیهای حوزهی انرژی را دارد. غرب این را میداند و فشار خود را به ایران وارد میکند تا مانع این حرکت شود.
ج ـ بازههای ده سالهی درخواست تعلیق فعالیت هستهای ایران از سوی غرب از چه منطقی برخوردار است؟ غرب در سال 1383 درخواست تعلیق ده ساله تا 1393 را داشت و در سال 1393 نیز درخواست تعلیق ده ساله تا 1403 را دارد. راز آن در ایجاد نیروگاه جوش هستهای در فرانسه توسط کنسرسیوم بینالمللی است و پس از آن، کشورهای بیرون از آن کنسرسیوم اجازهی داشتن تکنولوژی پیشرفتهی جوش هستهای را نخواهند یافت.
بخش ششم: غرامت ملی
در سال 1991 در اجلاس آکرا در کشور غنا که از سوی سازمان ملل برگزار شد، دورهی 300 سالهی استعمار آفریقا از سوی اروپا بررسی گردید و مجموع زیان قارهی آفریقا 777 تریلیون دلار برآورد شد. از این رقم، 185 تریلیون دلار زیانی است که انگلیس به آفریقا وارد کرده و با غارت منابع مادی و انسانی قارهی آفریقا، تمدن آنگلوساکسون را رونق بخشیده است.
سازمان ملل باید در بازهی 1404 برای بررسی زیان وارده به قارهی آسیا نیز اجلاس مشخصی را برگزار کند. برآورد اولیه حاکی از آن است که کشور انگلیس بیش از 14 تریلیون دلار و کشور آمریکا بیش از 11 تریلیون دلار در دورهی استعمار و سپس در دورهی پس از انقلاب اسلامی به ایران زیان وارد کردهاند. در افق 1414 باید مطالبهی غرامت ملی مزبور از انگلیس و آمریکا، برنامهریزی حقوقی شده و دریافت آن محقق شود.
انگلیس در مواردی مانند بندهای زیر، زیانهای جبران ناپذیری به ایران وارد ساخت:
1- دخالتهای استعماری عصر قاجار تا قبل از انقلاب مشروطه.
2- در دورهی انقلاب مشروطه.
3- در طول جنگ جهانی یکم.
4- در ایجاد قحطی عمومی و در نتیجه کشتار میلیونی ایرانیان.
5- در جریان کودتای رضاخان قزاق.
6- در طول جنگ جهانی دوم و مشارکت در اشغال ایران.
7- در واقعهی جایگزینی محمدرضا پهلوی به جای پدرش رضاخان، بر کرسی حکومت ایران.
8- در تاریخ نفت و غارت منابع نفتی ایران.
9- در ماجرای کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق.
10- در اقدامات ضد انقلابی دوران پس از انقلاب اسلامی تاکنون.
بخش هفتم: اقتدار ملی ـ اقتدار جهانی
نیروی انتظامی، مظهر اقتدار ملی جمهوری اسلامی است. ارتش، مظهر اقتدار بینالمللی جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، مظهر اقتدار جهانی انقلاب اسلامی است. وحدت تلاشها در ایجاد این تصویر سهوجهی، در دورهی برنامهی ششم، بخشی از جهتگیری روانی امنیت پایدار است. به دلیل گسترش و شیوع تروریسم فرقهای در منطقهی جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا، الزاماً ارتقاء سواد انتظامی عموم جامعه در راستای اقتدار ملی، ارتقاء سواد دفاعی عموم جامعه در راستای اقتدار بینالمللی جمهوری اسلامی و ارتقاء سواد پاسداری عموم جامعه در راستای اقتدار جهانی انقلاب اسلامی، باید سرلوحهی فعالیتهای انتظامی و نظامی قرار گیرد.
فرانمای روند 1414 انقلاب اسلامی
در حوزهی قدرت نرم
فرانمای روند 1414 انقلاب اسلامی
در حوزهی قدرت نیمه سخت
فرانمای روند 1414 انقلاب اسلامی
در حوزهی قدرت سخت
1- اندیشهٔ ثنویتی «ین و یانگ» توسط هالیوود در هنر سینما و انیمیشن، در دههٔ اخیر شیوع عجیبی یافته است.
[2]– نهادهای تقسیمات ارضی و تعیین حدود.